۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۲

زعقلم جان بتنگ آمد دل دیوانگی دارم
بجانم زآشنائیها سر بیگانگی دارم

نه دیر و نه حرم تسبیح و زنارم زکف رفته
بشمع که نمیدانم سر پروانگی دارم

برآنم تا نهم زنجیر زلف آن پری از کف
کنید آماده زنجیرم سر دیوانگی دارم

خمار آلوده بودم خواستم پیمانه از ساقی
لب میگون او گفتا شراب خانگی دارم

نظر بر شاهد و دل پیش ساقی گوش بر مطرب
حکیما خود بگو کی قوه فرزانگی دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.