هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان عشق و ارادت خود به معشوق (که می‌تواند معشوق زمینی یا الهی باشد) می‌پردازد. او حاضر است تمام نمادهای دنیوی و حتی مذهبی (خرقه، دفتر، سبحه، زنار) را برای این عشق بسوزاند و رها کند. شاعر از مستی و وجد سخن می‌گوید و آرزو می‌کند تا در مسیر عشق، حتی از دوزخ نیز نجات یابد. این متن سرشار از تصاویر شاعرانه و عرفانی است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند مستی و میکده ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر نامناسب تلقی شود.

شمارهٔ ۸۱۸

بده می کز فروغش خرقه و دفتر بسوزانم
بمستی از سر این سبحه و زنار برخیزم

بکش آن سرمه در چشمم که غیر از دوست نشناسم
بسازم ساز صلح کل و از پیکار برخیزم

زلطف ای شاخ طوبی بر سر من سایه ای افکن
که از وجد و شعف از سایه دیوار برخیزم

بکن در میکده خاکم که وقت نفخ صور از جا
چو گرد از آستان خانه خمار برخیزم

بدوزخ چون بری آشفته را با مهر حیدر بر
که با دامان پرگل چون خلیل از نار برخیزم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.