هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از ناله‌هایش برای رسیدن به معشوق، زیبایی‌های او مانند زلف و ابرو، و ناامیدی‌هایش در راه عشق می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به مفاهیم عرفانی مانند سجده به آفتاب به عنوان نمادی از جمال الهی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات شعر نیاز به دانش ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۸۶۹

ایکه بجاه و منزلت ره نبرد خیال من
از خم زلف مو بمو باز بپرس حال من

ناله زیر و بم کشم تا که رسد بگوش تو
تا که چو چنگ میدهد زلف تو گوشمال من

عید کنند خلق اگر در مه روزه از هلال
عید منست روی تو ابروی تو هلال من

زهره بمشتری قران گرچه بسی کند ولی
سعد نه تا نشد به تو نوبت اتصال من

راند بکام دشمنان دوست مر او ریخت خون
گو بنشین و عیش کن دشمن بدسگال من

گفتم جان بکف روم تا که بدستش آورم
وصل تو محتمل نشد با همه احتمال من

آشفته آفتاب را سجده مکن که گویدم
عکس علی عیان شود زآینه جمال من
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.