۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷۴

ای مار زلفین سیه ای عقرب جرار من
تا کی زنی نیشم بدل تا کی کنی آزار من

دفتر بگیر و جام ده کام من بدنام ده
با آن چلیپا طره ات تبدیل کن زنار من

چشم تو خورده خون من چون من که خوردم خون دل
زلف تو دارد بار دل چون دل که دارد بار من

در عشق تو افسانه ام شمع تو را پروانه ام
کار تو باشد قتل من جان باختن شد کار من

در قتل من آهنگ کن دستان بحنا رنگ کن
بر مدعی کن مشتبه خون من ای خونخوار من

نالد چو نی در انجمن گریند از وی مرد و زن
دارد بهر بندی نهان از نالهای زار من

تو با رقیبان در طرب من از شکایت بسته لب
نالم نهانی روز و شب ای محرم اسرار من

شکرفروش بوسه اش خوش گفت دوش این نکته را
تنگ از هجوم مشتری بر خلق شد بازار من

در عشق تو رسوا شدم ای مغبچه ترسا شدم
اقرار کردم کفر را دیگر مکن انکار من

کفرم تو اسلامم توئی ننگم تو و نامم توئی
عشق است دین و مذهبم بشنو بتا اقرار من

در کعبه کوی علی گشتی خلیل آشفته تو
طوفان چه باشد در نظر آتش بود گلزار من

کمتر بگرد شمع او ای مدعی پروانه شو
پرهیز کن پرهیز کن از آه آتشبار من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.