هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق شدید و جنون‌آمیز سخن می‌گوید. شاعر از عشق به معشوق (لیلی) و تأثیر عمیق آن بر روح و جان خود می‌نویسد. او از درد فراق و سوز عشق می‌گوید و اشاره‌ای به داستان‌های عاشقانه مانند یوسف و یعقوب دارد. در پایان، شاعر به قدرت عشق و ناتوانی پزشکان در درمان آن اشاره می‌کند و تنها علی (ع) را قادر به درمان این سودا می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و اشاره به مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۷۵

گو بمجنون کز من آموزد دگر درس جنون
زآنکه دوشم خیمه زد لیلی بصحرای درون

اشگ یعقوب از هوای یوسف آمد سوی مصر
آب رود نیل اندر چشم قبطی کرد خون

سوز عشقت جا گرفت در درون جان من
وین نخواهد رفت از دل تا نیاید جان برون

تو کشی صهبای گلرنگ از ایاغ مدعی
من خورم از خون دل هر شب شراب لاله گون

تیر افکندی بمن آمند غلط بر جان غیر
وین نمی بینم مگر از تیره بخت واژگون

میکند آشفته گر زنجیر مجنون را علاج
تو اسیر زلف یاری و جنونت شد فزون

دفع این سودا نباید از طبیبان جهان
جز علی کاندر کف او بود امر کاف و نون

عشق بنشاند بدل بیخ هوس را برکند
زانکه او دانا بود بر علم ما کان و یکون

تا که زنجیر جنون شد طره طرار او
ما بدل کردیم عقل خویشتن را بر جنون
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.