هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از مولانا بیانگر درد دوری از معشوق و التماس برای بازگشت و وفاداری اوست. شاعر از معشوق می‌خواهد که به عهد خود وفا کند، او را به یاد آورد، و با لطف خودش درمانگر دردهایش باشد. همچنین، از معشوق می‌خواهد که مانند عیسی با دم خود مرده‌ها را زنده کند و از کرمش بهره‌مندشان سازد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مضامین عرفانی و عاشقانه‌ای است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند وفاداری، رحمت و عشق الهی ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۸۸۸

فحشی زلبت تو وقف ما کن
درد دل بیدوا دوا کن

گفتی شب وصل ریزمت خون
بازآی بعهد خود وفا کن

توروز و شبان بیاد غیری
روزی بغلط تو یاد ما کن

ما را بکمند خویش بگذار
هر صید که باشدت رها کن

در بر رخ مدعی فروبند
ازدل گر هم زلطف وا کن

بیگانه هلاک خویش مپسند
این رحم بخویش و آشنا کن

عشق تو بلا و ما ذلیلت
ما را ببلات مبتلا کن

ای آنکه قدر بگفته تست
تبدیل بگفتنی قضا کن

آشفته اگرچه زاشقیا شد
او را بنظر زاولیا کن

بگشای تو لعل عیسوی دم
بر مرده از کرم دعا کن

زیرا که تو دست ذوالجلالی
ما را بجز از خدا جدا کن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.