هوش مصنوعی: این متن یک شعر عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از معشوق خود می‌خواهد تا با حضور خود بزم را منور کند، عطر زلفش را به مشام جان برساند، و با نگاه خود جایگاه ویژه‌ای به او بدهد. شاعر از معشوق می‌خواهد تا با زیبایی‌اش دیگران را تحت‌الشعاع قرار دهد، عشق را بر عقل ترجیح دهد، و با می‌نوشی روح را تازه کند. همچنین، از معشوق درخواست می‌شود تا به درویشان توجه کند و زندگی آنان را بهبود بخشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل‌درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به می‌نوشی و عشق ممکن است مناسب گروه‌های سنی پایین نباشد.

شمارهٔ ۹۳۶

شبی زشمع رخت بزم ما منور کن
مشام جان زسر زلف خود معطر کن

اگر بروی تو بندند در رقیبانم
بیا زراه نظرباز و جا بمنظر کن

بخور مجلس عشاق نیست عنبر و عود
به بزم انس از آنزلف عود و مجمر کن

مها زچهره رخشان بپوش روی قمر
بیا زپسته خندان کساد شکرکن

زنند لاف رعونت چو شاهدان چمن
تو سرو ناز بچم فخر بر صنوبر کن

شعاع طور تجلی زچشم مردم رفت
تو پرده برکش و آن جلوه را مکرر کن

اگر که عقل فریبت دهد که عشق مورز
نگار ساده بدست آر و می بساغر کن

و گر زخشکی زهدت بسر رود سودا
بیا بمیکده وز می دماغ جان تر کن

اگر هزار گنه گرده باشی آشفته
بیا و کسوت مهر علی تو در بر کن

کدورتی گر از آئینه بشرداری
دوباره طینت آدم زمی مخمر کن

شها معیشت درویش تو بسی تنگ است
زلطف روزی او را زنو مقرر کن
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.