۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۸۲

سنبل باغ شانه زد گیسو
دی برون برد رخت و شد یکسو

جسته از خواب نرگس بیمار
با بنفشه نشسته هم زانو

زیر لب خندخند غنچه سحر
گفت بس رازهای تو بر تو

فاخته باخته دل و از شوق
بر سر سرو میزند کوکو

قطره زد بسکه ابر مینائی
گشت گلزار غیرت مینو

بسکه نافه فشاند ابر بهار
شد ختا نافه ختن آهو

بتماشای شاهدان چمن
سرو استاده است بر لب جو

عندلیب چمن چو صوفی مست
بر گل ناز میزند هوهو

لخلخه سا شده هوای چمن
بسکه برخاست باد عنبر بو

ساقیا خیز و در قدح افکن
آنچه در خم نهفته ای و سبو

دور نو کن زمی در این دوران
تا کنی زخمه های کهنه زنو

گلشن ما بود بدشت نجف
خیز تا رو کنیم در آن کو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.