۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹۲

عاشقانرا جز لب تو باده مستانه نه
میکشان را غیر چشمت ساغر و پیمانه نه

گو در افکن کشتی عشاق را در شط می
در خور مستی مستان غمت خمخانه نه

هم طلبکارت برهمن هم هواخواه تو شیخ
دیده کس مأوای تو کعبه نه و بتخانه نه

گر جهان غواص خواهد بود در بحر وجود
بحر وحدت را بود دری چو تو دردانه نه

گر براندازی تو ای لیلا زرخ پرده بحی
همچو آشفته تو را مجنون بود دیوانه نه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.