هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به زیبایی‌های معشوق و تأثیر آن بر شاعر می‌پردازد. شاعر از عشق و مستی معنوی سخن می‌گوید و معشوق را به عنوان کعبه و بتخانه توصیف می‌کند. همچنین، از جنون عشق و دیوانگی ناشی از آن یاد می‌کند و در نهایت به ستایش معشوق و توحید می‌پردازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و ادبی ممکن است نیاز به دانش ادبی بیشتری داشته باشد.

شمارهٔ ۱۰۲۴

ما نداریم نظر بر می و بر میخانه
کز لب و چشم تو می میکشم و پیمانه

نظره ساقی مستان پی مستی کافیست
مست این نشئه گریزد زمی و میخانه

طاق ابروی تو را تا که مهندس بوده
کش بود کعبه باطراف و میان بتخانه

چکند آدم بیچاره که از ره ببرد
اهرمن زلف و بهشتت رخ خالت دانه

لب نوشین تو شکر به نمکدان دارد
درد ودرمان تو غیر تو کجا همخانه

همه مستغرق وصل تو و نالان از هجر
آشنائی بجهان وز همه کس بیگانه

هم جنون خیزد از آن زلف دو تا هم زنجیر
زآن گرفتار تو شد عاقل و هم دیوانه

شمع و گل راست اگر بلبل و پروانه ندیم
خود تو هم شمعی و گل بلبل و هم پروانه

گفت آشفته که جان تحفه بجانانه ببر
چون نکو دید تو هم جانی و هم جانانه

من بیکتائیت ای دست خدا بستایم
گر چه جز ذات خداوند کسی یکتانه

چند زین زن صفتان منت بیهوده بریم
دست من گیر تو ای دست خدا مردانه
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.