۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۵۷

زاهد خام بهرزه چو برآرد نفسی
هست معذور که دروی نگرفته قبسی

کی رود شوق لبت از سرم از گفته شیخ
طالب قند گریزد زهجوم مگسی

تار مطرب شکند شیخ که اینست صواب
نفس تار ار شکنی عین صواب است بسی

هر که را شحنه عشق است بمنزلگه دل
نیستش بیم زعقل ارچه گمارد عسسی

کی کنند از در انصاف زباغش بیرون
گرد گلزار هم ار سر بزند خاروخسی

روح آشفته پی طوف حریم شه طوس
همچو مرغی که بگلشن بپرد از قفسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.