هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای غنی، به توصیف معشوق و احساسات شاعر میپردازد. شاعر از زیباییهای معشوق، مستی عشق، و گاه از حقارت خود در برابر معشوق سخن میگوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند فقر و ولایت وجود دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارهها و اصطلاحات ادبی نیاز به دانش ادبی نسبتاً بالایی دارند.
شمارهٔ ۱۱۲۶
ای دفتر نکوئی تو نقش دلپذیری
به باشد از امیری در خیل تو اسیری
ای چشم مست دلدار ای آهوان خونخوار
ترکی زخوردن خون ناچار ناگزیری
ما مست بی سر و پا تو خود حکیم دانا
از تو صواب نبود کز ما خطا نگیری
چندانکه بود منظور در شهر حسن مشهور
صرف نظر نشاید از تو که بی نظیری
در کشت و باغ و بستان تا آمدی خرامان
در چهره تو خیره ماند ارغوان و خیری
ای سنبل دو گیسو از یادکی روی تو
روئیده ضمیران وار در گلشن ضمیری
افراختی چو پرچم از غمزه کن سپاهی
افروختی چو مجمر بر نه زخط عبیری
ایعشق در جنایت رخ ساید آفتابت
عرشت کمینه پایه است از غایت حقیری
گر در طلب شدم سست ای نوجوان برآنم
کاز قامت جوانان سازم عصای پیری
آشفته دوخت کسوت بازاز ولای مولی
من میکنم امیری در خرقه فقیری
به باشد از امیری در خیل تو اسیری
ای چشم مست دلدار ای آهوان خونخوار
ترکی زخوردن خون ناچار ناگزیری
ما مست بی سر و پا تو خود حکیم دانا
از تو صواب نبود کز ما خطا نگیری
چندانکه بود منظور در شهر حسن مشهور
صرف نظر نشاید از تو که بی نظیری
در کشت و باغ و بستان تا آمدی خرامان
در چهره تو خیره ماند ارغوان و خیری
ای سنبل دو گیسو از یادکی روی تو
روئیده ضمیران وار در گلشن ضمیری
افراختی چو پرچم از غمزه کن سپاهی
افروختی چو مجمر بر نه زخط عبیری
ایعشق در جنایت رخ ساید آفتابت
عرشت کمینه پایه است از غایت حقیری
گر در طلب شدم سست ای نوجوان برآنم
کاز قامت جوانان سازم عصای پیری
آشفته دوخت کسوت بازاز ولای مولی
من میکنم امیری در خرقه فقیری
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.