هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شاعری است که از عشق و سودای معشوق سخن می‌گوید. او از رنج‌های عشق، زیبایی معشوق، و تأثیرات عمیق آن بر جان خود می‌نویسد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند طهارت، دل‌سوزی عشق، و تسلیم در برابر معشوق دارد. در پایان، شاعر به امیر مشرق و مغرب (احتمالاً حضرت علی) اشاره می‌کند و برتری او را می‌ستاید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.

شمارهٔ ۱۱۹۹

بردم زعشق آن لب شیرین مرارتی
سودایت آتشست و بجان زو حرارتی

نبود خسارت از دل و دین گشت صرف عشق
بی مایه کس نکرده بعالم تجارتی

ترکان غمزه با صف مژگان ستاده اند
تا ابرویت بقتل که دارد اشارتی

گفتم بچشم خانه بسازم بغمزه گفت
حاشا که کس بآب گذارد عمارتی

زاهد میان حلقه پاکان نشسته ای
گویا زآب میکده کردی طهارتی

رویت بر آسمان صباحت مه تمام
بستان حسن یافت زخطت خضارتی

گر بایدت خرابی دل گفت پیش دوست
ای آه من زسینه شبی کن سفارتی

ای سینه دل بغمزه آن ترک مست رفت
یغمائیان زملک تو بردند غارتی

آبی بزن بر آتشم ای عشق خانه سوز
کز سوز عقل و نفس عیان شد شرارتی

دشنام تلخ زآن لب شیرین مگو بغیر
دشنام اگر چه تلخ تو شیرین عبارتی

پیش امیر مشرق و مغرب علی که کس
جز او نیافته است بر امکان امارتی

آشفته گو بچنگ اعادی بود اسیر
برهانش از میان باندک اشارتی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.