۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰۰

هیچ دانی که چه با این دل شیدا کردی
صبر و دین طاقت و عقلش همه یغما کردی

داغ عشقی زدیش زان خم گیسو بجبین
رانده اش از حرم و دیر و کلیسا کردی

میکشان خام شمارندم و زاهد خمار
وه که در مسجدم و میکده رسوا کردی

مردمان در طلب گوهر وصلت غواص
دیده از خون دلم غیرت دریا کردی

گاه فرهاد وشم تلخ زشیرین شد کام
گاه مجنون صفتم واله لیلا کردی

گاه یوسف صفتم جانب زندان بردی
گاه رسوای جهانم چو زلیخا کردی

گاه چون ویس شدم بسته دام رامین
گاه وامق صفتم طالب عذرا کردی

گه سمندر صفتم صبر بر آتش دادی
گاه از پرتو شمعی زپرم واکردی

گاه خفاش صفت دشمن خورشید بجان
گه پرستنده مهرم تو چو حربا کردی

سوختی گاه چو قبطی تنم از شعله طور
سینه ام گه زشرر غیرت سینا کردی

گاه ناچار بدرد دل بیمار و علیل
که باحیاء نفوسم چو مسیحا کردی

داشتم میل خردمندی و دانش چندی
باز آشفته ام از زلف چلیپا کردی

دل آشفته بود خانه مهر حیدر
غدر تو با علی عالی اعلا کردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.