۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۵۷

در طور دلم نور صفت جلوه گر آئی
شب شعله شوی باز و چو شمعم بسرآئی

سودا نهمت نام و یا عشق کدامی
هر روزه برنگ دگری جلوه گر آئی

گه بانگ انا لحق بسر دار برآری
منصور صفت گه بسردار برآئی

گه در دم نائی بدمی نغمه دلکش
گه ناله جان سوزی از نی بدر آئی

یعقوب شوی گاه به یوسف بنهی دل
گه گاه برنگ پدر و گه پسر آئی

گه گلبن و گه گل بسر شاخ بگلزار
گه بلبل و بر جلوه گل نغمه گر آئی

گه می شوی اندر خم استاد فلاطون
گه ساقی و گه نشئه و گاهی اثر آئی

گه دجله نیلی به ره موسی فرعون
گه بهر خلیل الله باغ از شرر آئی

گه بردم عیسی بدمی پرورش روح
گه اژدر موسی شده و سحر خور آئی

گه لیلی طنازی اندر حشم ناز
مجنون شوی آنگاه بکوه و کمر آئی

اندر همه ذرات عیانی و نهانی
نادیده و بینند چو نور بصر آئی

بازآ بسرم یار خدا را زسر مهر
تا سعد شود نحس چو تو در صفر آئی

گر ماه صفر نحس توئی اصل سعادت
اکسیر نحاسی و بمس خورده از آئی

هم مظهر حقی توو هم مظهر آثار
نبود عجب ار زآنکه بهر رنگ برآئی

آشفته بدرگاه تو ای شاهد پناهد
گر جور بسی برده تواش دادگر آئی

شاهنشه امکانی و در طوس غریبی
شاید که غریبان را وقتی بسر آئی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.