۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳

مزن به خون من ای پر عتاب، استغنا
که می پرست نزد بر شراب، استغنا

دلی که در چمن محفل تو ره دارد
زند به باغ چو مرغ کباب استغنا

به خوان فقر بود هر که سیر چشم، زند
به قرص پنجه کش آفتاب استغنا

خوشا دیار قناعت که می زنند اطفال
به شیر دایه، شب ماهتاب استغنا

مکن تواضع اهل زمانه را تقصیر
که کرد خانه ی ما را خراب استغنا

سلیم سوخت مرا تشنگی و بر لب جوی
زند چو موج، لب من به آب استغنا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.