هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند پیری، گذر زمان، بی‌توجهی دیگران به رنج‌های انسان و ناامیدی از زندگی می‌پردازد. شاعر از سفیدی موهایش به عنوان نشانه‌ای از پیری یاد می‌کند و از این که دیگران به درد و رنج او توجهی ندارند، گلایه می‌کند. همچنین، او به بی‌فایده بودن تلاش‌هایش در زندگی اشاره می‌کند و احساس می‌کند که حتی پس از مرگ نیز صدای او شنیده نخواهد شد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و نگاه انتقادی به زندگی و جامعه در این شعر وجود دارد که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، فضای کلی شعر حاوی نوعی ناامیدی و یأس است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۴

پیری نشد خزان گل شاخسار ما
موی سفید ماست چو عنبر بهار ما

خواهد به کار آمد اگر خاک هم شویم
افلاک را چو شیشه ی ساعت غبار ما

مردیم و گفتگوی بزرگانه کم نشد
آید صدای کوه ز سنگ مزار ما

گرمی ندیده ایم به عمر خود از کسی
جام شراب ما بود آب خمار ما

خویشی ست در میانه ی ما و گل دورنگ
یک پشت می رسد به خزان نوبهار ما

افلاک و انجمند به کاری، ولی سلیم
کاری نمی کنند که آید به کار ما
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.