۲۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸

ای تازه رو، ز زخم خدنگ تو داغ ما
از روغن کمان تو روشن چراغ ما

با نکهت تو صحبت ما درگرفته است
ای کاش بوی گل نخورد بر دماغ ما

راضی جنون ما به گریبان پاره نیست
از چاک سینه شد گل صد برگ، داغ ما

در عشق هرگز از دل ما آه سر نزد
آیینه ایم و دود ندارد چراغ ما

آگاه نیست خضر ز احوال ما سلیم
عنقا کجاست تا به تو گوید سراغ ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.