۱۹۶ بار خوانده شده
لب تو کرد پر از می ایاغ آینه را
نمود زلف تو دود چراغ آینه را
به صبر چاره ی درد دلم حواله مکن
مبند مرهم زنگار، داغ آینه را
به راه عشق ز غم روی دل متاب که هست
صفا ز سبزه ی زنگار، باغ آینه را
ز لطف پیر مغان یافتم ز دل خبری
گرفته ام ز سکندر سراغ آینه را
چه غم سلیم دلم را ز طعنه ی دشمن
ز باد نیست زیانی چراغ آینه را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نمود زلف تو دود چراغ آینه را
به صبر چاره ی درد دلم حواله مکن
مبند مرهم زنگار، داغ آینه را
به راه عشق ز غم روی دل متاب که هست
صفا ز سبزه ی زنگار، باغ آینه را
ز لطف پیر مغان یافتم ز دل خبری
گرفته ام ز سکندر سراغ آینه را
چه غم سلیم دلم را ز طعنه ی دشمن
ز باد نیست زیانی چراغ آینه را
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.