۲۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳

می دهد سیل سراغ ره ویرانه ی ما
چون صدف در بغل موج بود خانه ی ما

چوب گل بهر دوا در همه گلزار نماند
بلبلان را چه بلایی شده دیوانه ی ما!

در میان دل و او نسبت نزدیکی هست
شمع از موم خود انگیخته پروانه ی ما

بی قراران تو در خاک نگیرند آرام
در طلب توشه کش مور بود دانه ی ما

چیست این مستی منصور، ندانیم سلیم
جرعه ای بیش نخورده ست ز پیمانه ی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.