۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹

شکست فتح بود بیدلان جنگ ترا
چو بت پرست کند سجده، شیشه سنگ ترا

بود ز تنگی جا گر به سینه ام دلگیر
به دیده چون مژه جا می دهم خدنگ ترا

هزار رنگ برآمد به پیش روی تو گل
ولی نشد که تواند نمود رنگ ترا

ز حرف کشتن ما روزگار می خواهد
کند چو غنچه پر از زر دهان تنگ ترا

برای وعده خلافی عبث مخور سوگند
که احتیاج عصا نیست عذر لنگ ترا

سلیم چند ز دل حرف می زنی، خاموش!
که دل به باد فنا داد نام و ننگ ترا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.