۱۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴

جهان چه می به قدح ریخت بی خبر ما را
که خاک شد سر و نگذاشت درد سر ما را

محبت عجبی در میانه ی من و اوست
زمانه گر بگذارد به یکدگر ما را

چنان کرشمه به ما می کند، که پنداری
خریده است گل این چمن به زر ما را!

چگونه دل ز غم روزگار برداریم؟
همین رسیده به میراث از پدر ما را

ز بلبلان گلستان سلیم صد فریاد
که از بهار نکردند باخبر ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.