۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷

بر آن سرم که کنم فاش گفتگوی شراب
گواه مستی زاهد شوم چه بوی شراب

رسانده ایم به جایی شراب خوردن را
که پشت دست نهد پیش ما سبوی شراب

به محفلی که نباشی چو موج می خندان
حباب هم نگشاید نظر به روی شراب

رسید فصل بهار و ضرور شد دیگر
دماغ خشک مرا روغن کدوی شراب

چه زور و قوت مردافکنی ست، پنداری
که خاک رستم یک دست شد سبوی شراب!

سلیم چیز دگر جای می نمی گیرد
به خاک برد خم گنج، آرزوی شراب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.