هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق، رنج‌های زندگی و جنون ناشی از آن سخن می‌گوید. او از روزگار شکایت دارد و احساس می‌کند که در آتش عشق می‌سوزد. همچنین به مستی و بی‌پروایی اشاره می‌کند و بیان می‌کند که فرد مست به سختی می‌تواند ادب را رعایت کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه، رنج‌های روحی و اشاره به مستی است که درک آن برای مخاطبان زیر 18 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی مفاهیم مانند جنون و بی‌پروایی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

شمارهٔ ۹۱

دیدم آخر به دست، جام طرب
عجب ای دور روزگار، عجب

دامن همتی بود خم را
به فراخی چو آستین عرب

از که نالم، که سوخت عشق مرا
خانه زاد است آتشم چون تب

بود از درد استخوان به تنم
پوست در ناله چون قبای قصب

از جنون این خرابه را همه روز
می کنم همچو آفتاب وجب

امشبم درد دل تمام نشد
باقی داستان به فردا شب!

شد انالحق سرا سلیم، آری
مست را مشکل است پاس ادب
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.