۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰

خامه را پیدا شد از حرف تو در دل اضطراب
نامه هم دارد چو بال مرغ بسمل اضطراب

از سر کوی تو چون آید صبا، پیدا شود
همچو برگ گل مرا در پرده ی دل اضطراب

چون تو بزم آرا شوی، باشد به دور دایره
آفتاب و ماه را همچون جلاجل اضطراب

می توان دیدن ز شوق کشتن ما بیدلان
همچو موج از جوهر شمشیر قاتل اضطراب

مانع عمر سبکرو کی شود فریاد ما
چون جرس از رفتن محمل چه حاصل اضطراب

نیست بی تابی برای وصل او ما را سلیم
موج دریا را نباشد بهر ساحل اضطراب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.