۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶

مژده ی حسن قبولم در سخن از اول است
وصل گل پیراهنان تعبیر خواب مخمل است

نشأه ی دولت ندارد کبریای علم را
نخوت دود چراغ افزون ز دود مشعل است

چون فلک یک چشم دارد در هنر سنجی حسود
از برای عیب مردم دیدن اما احول است

بس که از معموره کلفت همچو مجنون برده ام
از برای خاطر من خاک در صحرا تل است

یک گره هرگز ز کار تیره بختان وانکرد
آسمان را ماه نو چون ناخن دست شل است

مردم و آسوده از دردسر عالم شدم
تخته ی تابوت پنداری ز چوب صندل است

عشق را آغاز و انجامی نمی باشد سلیم
روز آخر یار با ما همچو روز اول است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.