هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، بیانگر درد و رنج عشق و هجران است. شاعر از تلخی شراب زندگی، ناتوانی در پرواز به دلیل محدودیتها، طولانی بودن شب هجران، و بیوفایی معشوق حتی اگر فرزند باشد، سخن میگوید. همچنین، اشارهای به داستان یعقوب و یوسف دارد و تأکید میکند که در سخن گفتن باید زبان را با دل هماهنگ کرد، همانطور که پیوند شاخ، میوهای بهتر میدهد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، نیاز به درک ادبیات کلاسیک فارسی و بلوغ فکری برای درک مضامین پیچیده مانند هجران، وفا، و درد عشق دارد.
شمارهٔ ۱۴۰
کجا موافق طبع تو ای خردمند است
شراب ما که به تلخی چو خون فرزند است
چه نسبت است به لاف بلندپروازی
مرا که بال و پرم همچو تیر پیوند است
درازی شب هجران ز حد گذشت، مگر
گلوی مرغ سحر همچو نی پر از بند است؟
ببین چه بر سر یعقوب آمد از یوسف
وفا مجوی ز معشوق اگرچه فرزند است
برای داغ نخواهد فتیله تا ز کسی
چو بید، جامه ی مجنون او همه بند است
زبان موافق دل کن سلیم وقت سخن
که شاخ، میوه نکوتر دهد چو پیوند است
شراب ما که به تلخی چو خون فرزند است
چه نسبت است به لاف بلندپروازی
مرا که بال و پرم همچو تیر پیوند است
درازی شب هجران ز حد گذشت، مگر
گلوی مرغ سحر همچو نی پر از بند است؟
ببین چه بر سر یعقوب آمد از یوسف
وفا مجوی ز معشوق اگرچه فرزند است
برای داغ نخواهد فتیله تا ز کسی
چو بید، جامه ی مجنون او همه بند است
زبان موافق دل کن سلیم وقت سخن
که شاخ، میوه نکوتر دهد چو پیوند است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.