هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از ساغر، بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره عشق، مستی، و رازداری است. شاعر خود را به عنوان شعله ای توصیف می‌کند که نمی‌توان آن را پنهان کرد و از روزگار بی‌سبب خود شکایت دارد. او از فصل بهار و مستی مرغان یاد می‌کند و اکنون زمان خزان و نوشیدن قدح را مناسب می‌داند. شاعر به رازداری خود می‌نازد و از یاد لب معشوق و بوی می سخن می‌گوید. در نهایت، او از زیبایی در هر لباس و آیینه داغ خود یاد می‌کند و ساغر خود را به حریفان نمی‌دهد، زیرا مستی او وابسته به بیهوشی شاعر است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره‌هایی به مستی و نوشیدن قدح وجود دارد که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۱۴۱

ساغر گلی ز گلشن بیهوشی من است
سرمه غبار کوچه ی خاموشی من است

من شعله ام، نهان نتوان داشت شعله را
ایام بی سبب پی خس پوشی من است

فصل بهار و مستی مرغان تمام شد
آمد خزان و وقت قدح نوشی من است

نازم به رازداری خود چون صدف که بحر
از موج، جمله لب پی سرگوشی من است

پیراهنم ز یاد لبش بوی می گرفت
خمیازه سینه چاک هم آغوشی من است

در هر لباس، جوهر زیبندگی خوش است
آیینه داغ طرز نمدپوشی من است

ساغر سلیم من به حریفان نمی دهم
موقوف مستی تو به بیهوشی من است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.