۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۱

ز من شکایت آن جورپیشه برعکس است
فغان سنگ ز بیداد شیشه برعکس است

صدای سنگ کند رخنه در دل فرهاد
به بیستون وفا، کار تیشه برعکس است

نهال خشک وجود مرا ز موی سفید
چو نخل شمع، درین باغ ریشه برعکس است

ز دیدن رخ او آتشم فتد در دل
چو آب و آینه، کارم همیشه برعکس است

ره گریز به خاک است از فلک ما را
جز این چه چاره پری را، که شیشه برعکس است

سلیم، ناله ز راحت کند دلم، آری
به هند زلف بتان، کار و پیشه برعکس است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.