هوش مصنوعی: متن بالا یک شعر عرفانی و غنایی است که از زبان شاعری بیان می‌شود که از غفلت و سکون در زندگی شکایت دارد و به دنبال حرکت و تغییر است. شاعر از تشبیهات مختلف مانند کشتی در گل نشسته، موج دریا و پرنده‌ای که آشیانه‌اش را تغییر می‌دهد استفاده می‌کند تا احساس بی‌قراری و میل به تحول را بیان کند. همچنین، اشاره‌ای به داستان لیلی و مجنون دارد و از غم دوری و انتظار می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اشارات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۱۸۵

تا به کی ای خضر خواهی این چنین غافل نشست
کشتی دریا کشان از لای خم در گل نشست

می شود نزدیکتر، غم را کنم از خود چو دور
گرد اگر برخاست از دامن مرا بر دل نشست

خویش را چون موج بی باکانه بر دریا زدیم
می توان تا چند همچون گرد بر ساحل نشست؟

چون تذروی کآشیان تبدیل سازد، می شود
قالب مجنون تهی، لیلی چو در محمل نشست

آشنایی از دیار ما نمی آید سلیم
بر سر ره می توان تا چند چون منزل نشست؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.