۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۵

تا به کی ای خضر خواهی این چنین غافل نشست
کشتی دریا کشان از لای خم در گل نشست

می شود نزدیکتر، غم را کنم از خود چو دور
گرد اگر برخاست از دامن مرا بر دل نشست

خویش را چون موج بی باکانه بر دریا زدیم
می توان تا چند همچون گرد بر ساحل نشست؟

چون تذروی کآشیان تبدیل سازد، می شود
قالب مجنون تهی، لیلی چو در محمل نشست

آشنایی از دیار ما نمی آید سلیم
بر سر ره می توان تا چند چون منزل نشست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.