۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۳

چون صراحی، خنده ام با چشم گریان آشناست
همچو گل چاک گریبانم به دامان آشناست

در گلستان محبت غنچه ای کم دیده ایم
همچو زخم تیر، چشم ما به پیکان آشناست

هرچه از چشم تو دیدم، می کشم از دست دل
شیوه ی دیوانگان با طرز مستان آشناست

کوه و صحرا بس که آب از دیده ی من خورده اند
هر کجا خاری ست، با چشم چو مژگان آشناست

داده گل گوشی به فریادم درین گلشن سلیم
ناله ام گویا به طرز عندلیبان آشناست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.