هوش مصنوعی: این شعر از سلیم تهرانی، با تصاویر شعله، گل، چراغ باده و آفتاب، حالتی از گرمی و نشاط را توصیف می‌کند که با غروب آفتاب به آرامش می‌رسد. شاعر از ناامیدی و اضطراب سخن می‌گوید که با سوختن سپند (اسپند) فروکش می‌کند. همچنین، به عدم حضور نسیم در محفل شمع و نیاز به سفینه (کشتی) برای نشستن در آب اشاره دارد. در پایان، با حضور یار، نماز را قضا می‌کند زیرا آفتاب غروب کرده است.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عرفانی و استعاره‌های شراب‌وشی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم فلسفی موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۰۶

چو شعله گرم درآمد، چو گل به تاب نشست
چراغ باده بیارید کآفتاب نشست

چو ناامید ازو گشت، دل قرار گرفت
سپند سوخته چون شد ز اضطراب نشست

به شمع انجمن ما نسیم محرم نیست
ازان ز پرده ی فانوس در نقاب نشست

به بزم باده مرو بی صحیفه ی غزلی
سفینه ای بطلب تا توان به آب نشست

نشست یار چو پیشت، نماز چیست سلیم
نماز خویش قضا کن که آفتاب نشست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.