هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد عشق، رنج‌های عاشق و دشمنی‌های اطرافیان سخن می‌گوید. شاعر از اشک‌های پاک، تیغ عشق و رنج‌هایی مانند منصور حلاج و یوسف یاد می‌کند که نمادهای رنج و عشق هستند. او احساس آوارگی و رسوایی را بیان می‌کند و از دشمنی دل با جان در عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین اشاره به رنج‌ها و نمادهای تاریخی مانند منصور حلاج و یوسف نیاز به پیش‌زمینه‌ای ادبی و فرهنگی دارد.

شمارهٔ ۲۰۸

بر سر عشق تو هر کس هست با من دشمن است
آنکه اشکی پاک می سازد ز چشمم دامن است

در کف او می به رنگ شبنم روی گل است
بر میانش تیغ چون آب میان گلشن است

بر نمی خیزیم از جای خود و آواره ایم
دامن صحرای مجنون تو طرف دامن است

همچو من منصور را سامان رسوایی کجاست
مایه ی حلاجی او پنبه ی داغ من است

کوچه ی زنجیر را ماند به عهدش روزگار
بس که از بیداد او هر خانه ای پر شیون است

دشمن جان است دل اهل محبت را سلیم
یوسف ما را همیشه گرگ در پیراهن است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.