هوش مصنوعی: این شعر از یوسف هندی‌نژاد، بیانگر درد فراق و جدایی از معشوق است. شاعر از گریختن معشوق، ناامیدی از وصال، و سوختن در آتش فراق سخن می‌گوید. همچنین، به بی‌اعتمادی به دیگران و فرار سایه از پیغمبر اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۲۱۶

یوسف هندی نژاد من مرا از بر گریخت
دل کجا ماند به جای خویش چون دلبر گریخت

بود هندستانی و از روی خود مهتاب دید
زان به شبگیر بلند آن شوخ مه پیکر گریخت

آنکه پروردم به صد خون جگر در دیده اش
عاقبت چون قطره ی اشکم ز چشم تر گریخت

اعتمادی بر غلامان سیاه ای خواجه نیست
سایه از همرنگی ایشان ز پیغمبر گریخت

طاقت سوز فراق او دلم با خود ندید
آتشی دارم کزو چون دود خاکستر گریخت

صد تمنا بود دل را از وصال او سلیم
کارها بسیار با او داشتم، کافر گریخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.