هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که از آیینه به عنوان نماد صداقت، روشن‌بینی و خودشناسی استفاده می‌کند. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، آیینه را به عنوان معلمی برای اهل معرفت، نشان‌دهندهٔ ذات الهی در همه چیز، و ابزاری برای خودشناسی و حقیقت‌یابی معرفی می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در این شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات عرفانی نیاز به دانش ادبی و فلسفی پایه دارد که معمولاً در این سن شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۲۲۱

خشت کوی می فروشان سر بسر آیینه است
رو برین ره کن که فرش رهگذر آیینه است

چشم و دل از پرتو دیدار روشن می شود
تخته ی تعلیم ارباب نظر آیینه است

در دل هر ذره چون خورشید دارد جلوه ای
از خیال او گلی در آب هر آیینه است

پنجه ی خورشید تابان بی نیاز است از نگار
پشت دستش را حنا چون زنگ بر آیینه است

جوهر خود را ز عکس خط سبز ای بی وفا
بر تو ظاهر می کند آیینه گر آیینه است

خوبی خود بین، ترا با زشتی مردم چه کار
شاهدان را تیغ در پیش نظر آیینه است

هر که قصد ما کند، شمشیر بر خود می کشد
سینه صافان محبت را سپر آیینه است

سینه صافی پرتو فیض ازل باشد سلیم
آنچه مردم می خرند آن را به زر، آیینه است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.