۲۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۲

شمعیم و زندگانی ما در گداز ماست
پروانه ایم و سوختن خود نیاز ماست

رسوا گذشته ایم ازین باغ چون بهار
هر جا گلی شکفته ببینید، راز ماست

گر می کنی به مذهب آزادگان عمل
بگشای دست بسته که شرط نماز ماست

مهمان به خانه دیر چو ماند، عزیز نیست
کوتاهی زمانه ز عمر دراز ماست

ما را گریز نیست ز ناز تو چون سلیم
هر حلقه ای ز زلف تو دام نیاز ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.