۲۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۴

شعله ای چون شمع من در پرده ی فانوس نیست
چون رخش یک گل به گلزار پر طاووس نیست

گاه بر گل می زنم خود را، گهی بر خاروخس
طایر شوقم، به پایم رشته ی ناموس نیست

این سخن را در کجا خود می توان گفتن که ما
خاک ره گردیده ایم و رخصت پابوس نیست

راهبر کی جانب رهزن گذارد، کافرم
خضر ما گر در میان کاروان جاسوس نیست

جز نوای یا علی بن ابی طالب، سلیم
از دلم مطلب که زنگ حیدری ناقوس نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.