۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۹

ز می ملاحظه زاهد مکن که این عیب است
چو غنچه دست تو در قید آستین عیب است

هوس ز وصل تو طرفی نمی تواند بست
به گرد خرمن گل طوف خوشه چین عیب است

ز حسن ساخته نتوان فریب بلبل داد
سریش غنچه ی گل های کاغذین عیب است

چو بخت نیست کسی را، چه کار آید عقل
سوار پا چو ندارد رکاب زین عیب است

چو برق رفت به جاروب خوشه خرمن را
دگر منازعت مور و خوشه چین عیب است

سلیم رفته ز کف اختیار من بیرون
نصیحت من دیوانه بعد ازین عیب است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.