۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۵

آن گل که توان حرفی ازان زد گل داغ است
تا کی سخن لاله و گل، این چه دماغ است

از داغ دلم فیض رسد سوختگان را
پروانه کمربسته ی این پای چراغ است

تندی مزاجم اثر عشق نهانی ست
خار سر دیوار، نشان گل باغ است

با لاله سخن زان رخ گلرنگ مگویید
بر حال خود او را بگذارید که داغ است

در باغ ز سامان گل و لاله کمی نیست
چیزی که درین فصل ضرور است، دماغ است

بر حال سلیم است مرا رشک که از شوق
در کعبه ی وصل است و همان گرم سراغ است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.