هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نزدیک شدن بهار و روزگار خوش سخن می‌گوید، اما از گرفتاری در قفس و دوری از باغ و یار شکایت دارد. او از ضعف و ناتوانی خود می‌گوید و اینکه نزدیکی راه به یار و وطن سودی ندارد. همچنین، از وعده‌های فریبنده دنیا و ناامیدی از رسیدن به آرزوها سخن می‌راند.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عاشقانه و حسرت‌آلود است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و وعده‌های فریبنده دنیا ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۶۶

بیا که فصل خوش روزگار نزدیک است
زمان سیر گل و لاله زار نزدیک است

فتاده ام به طلسم قفس، چه چاره کنم
ز باغ دورم و فصل بهار نزدیک است

به حرف عشق، همین کوهکن بود امروز
که پاره ای سخن او به کار نزدیک است

نوید دولت دنیا چنان بود کز مهر
دهند مژده به مجرم که دار نزدیک است

چو نیست قوت یک گام رفتنم از ضعف
چه سود ازین که ره کوی یار نزدیک است

حدیث قرب وطن پیش من مگوی، چه سود
که سیل بادیه را کوهسار نزدیک است

به خانه می نتوان خورد در بهار سلیم
کنار کشت و لب جویبار نزدیک است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.