هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که عشق مانند آتشی سوزان، وجودش را سوزانده و هیچ اثری از گذشته‌اش باقی نگذاشته است. شاعر خود را مانند پروانه‌ای می‌داند که در برابر شمع عشق می‌سوزد و از این رنج لذت می‌برد. همچنین، او از حسرت و تشنگی عشق سخن می‌گوید که مانند ریگ‌های بیابان، وجودش را می‌سوزاند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های عشق است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۸۷

گرمی گریه به سودای تو دامانم سوخت
همچو صبح از اثر داغ، گریبانم سوخت

هیچ جایی اثری نیست ز خاکستر من
آتش عشق تو از بس که پریشانم سوخت

کیست این شعله ی بی باک ندانم، کآمد
آنچنان در نظرم گرم که مژگانم سوخت

از سموم چمن عشق چو شاخ سنبل
استخوان ها همه در پیکر عریانم سوخت

کم ز پروانه نیم، لیک ندیدم هرگز
آن قدر گرمی ازان شمع که بتوانم سوخت

قاتلم را نشناسند درین بزم، که عشق
همچو پروانه به شب های چراغانم سوخت

سبزه ی دامن جویم، ولی از شوق سلیم
حسرت تشنگی ریگ بیابانم سوخت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.