هوش مصنوعی: این شعر از غم و اندوه، دردهای عاطفی و اجتماعی سخن می‌گوید. با تصاویری مانند چشم خونین، گل‌های ریخته‌شده، طفلان شهر با دامن‌های سنگین و کبکی که از ترس می‌لرزد، فضایی تلخ و پر از رنج ترسیم می‌کند. شاعر از بی‌تفاوتی اطرافیان (طبیب با گوش پر از پنبه) و نبود امید (جام زرین خالی) نیز گلایه دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی موجود در شعر، همراه با تصاویر سنگین و استعاری، برای درک و پردازش مناسب، به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی مضامین مانند دردهای پنهان جامعه یا ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۹۶

رفتی و از نقش رویت دیده ی خونین پر است
گر چمن از گل تهی شد، دامن گلچین پر است

جای ما صحراست، ای مجنون در اینجا رحم نیست
دامن طفلان این شهر از دل سنگین پر است

خنده ای دارد که از منقار او خون می چکد
کبک را از بس که دل از ناخن شاهین پر است

درد دل گفتن مرا سودی ندارد با طبیب
گوش او از پنبه همچون صورت بالین پر است

گر تمنای شراب عافیت داری سلیم
جام زر خالی ست، اما کاسه ی چوبین پر است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.