۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۶

با وجود صد هنر، لافم ز شعر دلکش است
خامه در دست هنرور، تیر روی ترکش است

روزی کس کی خورد هرگز کسی، زان چوب را
آب نتواند فرو بردن که رزق آتش است

در چمن ترسم رود آخر به تاراج خزان
آنچه اسباب تعلق غنچه را در مفرش است

نفس را تحریک نتوان کرد در لهو و لعب
تازیانه آفتی باشد چو توسن سرکش است

قسمت ما نیست آبی در جهان، ورنه سلیم
آنچه بسیار است در غمخانه ی ما، آتش است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.