۲۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۵

به سینه ام ز غمت داغ بر سر داغ است
وجود من چو پلنگ از تو مجمر داغ است

زری که همره خود بعد مرگ از عالم
به زیر خاک برد کس، همین زر داغ است

جنون عشق، جلوریز تاخت بر سر من
سواد موی، سیاهی لشکر داغ است

کدام جنس محبت ز من به رونق ماند
که از غبار دلم خاک بر سر داغ است

سلیم هیچ کس از عیش نیست در آزار
منم که گل به سر من برابر داغ است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.