۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۷

قصه ی منصور را سر کرده است
باز صوفی از کجا بر کرده است

خار در دعوی زبان را تیز کرد
گوش خود را گل ازان کر کرده است

شد دگر ارزان متاع بیخودی
کاروان بوی گل سر کرده است

شوخ چشمی های خوبان هم بلاست
خنده ی گل ابر را تر کرده است

پیش زاهد توبه کردم از شراب
ساده لوحی بین که باور کرده است

صحبت پاکان نباشد بی اثر
رشته را هموار، گوهر کرده است

شکوه ی من نیست از رهزن سلیم
آنچه با من کرده، رهبر کرده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.