۱۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۲

همه تن خون دل من همچو دهان زخم است
همه اندام من از درد، مکان زخم است

چاره ی درد دلم کاوش مژگان تو کرد
این غلط بوده که الماس زیان زخم است

زخم از بس به سر زخم بود بر دل من
تا جگر تیر تو آنجا به میان زخم است

باورم نیست که تا روز قیامت برود
حسرت روی تو در دل چو نشان زخم است

مرهم از زخم دلم می کشد آزار سلیم
بی سبب نیست اگر دشمن جان زخم است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.