۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۳

عشق خونریز که شیر مست است
به دل از تیر تو در نی بست است

هر کجا راهزنی برخیزد
با تو چون دزد حنا همدست است

حذر از فتنه ی آن چشم سیاه!
تیغ دارد به کف و بدمست است

این چه بالاست، که در طرف چمن
سرو چون سبزه به پیشش پست است

جای زر در کف آزاده سلیم
چون زر داغ به پشت دست است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.