هوش مصنوعی:
این شعر به زیباییهای طبیعت و احساسات انسانی میپردازد. در آن از گل و بهار به عنوان نماد زیبایی و طراوت یاد شده است، اما همچنین به ناپایداری این زیباییها و احساسات اشاره دارد. شاعر از فقدان و نبودن نشانههایی از عشق و محبت سخن میگوید و در نهایت به این نتیجه میرسد که راستی و صداقت ممکن است به تهیدستی بینجامد. همچنین، در ابیات پایانی به خونریزی و فراغت اشاره شده است که میتواند نمادی از رهایی یا پایان یک دوره باشد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به خونریزی و مفاهیم انتزاعی مانند تهیدستی ناشی از راستی، نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.
شمارهٔ ۳۴۴
گلی به رنگ رخش گلستان ندارد هیچ
بهار گلشن حسنش خزان ندارد هیچ
چه دست بر کمرش بردن و چه خمیازه
که چون میان دو مصرع، میان ندارد هیچ
کسی که رفته چو نور نظر مرا از چشم
نشانش از که بجویم، نشان ندارد هیچ
نتیجه ای که دهد راستی، تهیدستی ست
الف همیشه برای همان ندارد هیچ
بریز خون سلیم و برو فراغت کن
کسی به همچو تویی این گمان ندارد هیچ
بهار گلشن حسنش خزان ندارد هیچ
چه دست بر کمرش بردن و چه خمیازه
که چون میان دو مصرع، میان ندارد هیچ
کسی که رفته چو نور نظر مرا از چشم
نشانش از که بجویم، نشان ندارد هیچ
نتیجه ای که دهد راستی، تهیدستی ست
الف همیشه برای همان ندارد هیچ
بریز خون سلیم و برو فراغت کن
کسی به همچو تویی این گمان ندارد هیچ
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.