۲۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۷

بیخودی از گل روی تو کند بلبل صبح
گل شب بو شود از نکهت زلفت گل صبح

چمن حسن تو از آب لطافت سبز است
بر رخت زلف بود تازه تر از سنبل صبح

عمر ما صرف هواداری شمع و گل شد
گاه پروانه شامیم [و] گهی بلبل صبح

جام عشرت منه از کف که خزان زود کند
نوبهار چمن عمر تو فصل گل صبح

زلف شام غمم از بس بود آشفته سلیم
شانه گیر است ز آمیزش او کاکل صبح
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.