۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۸

سحر شد و دم تأثیر ناله می گذرد
تو خفته ای به کمین و غزاله می گذرد

ز چیست این همه تعجیل عمر، حیرانم
که تند و تلخ چو دور پیاله می گذرد

به رخصت تو که خواهم به آب می شستن
نه صفحه را، که سخن در رساله می گذرد

ز باد صبح سبک خیزتر بود، آری
نگه به روی تو بر برگ لاله می گذرد

صبا ز حلقه ی زلف تو بوی مشک گرفت
گمان بری که ز ناف غزاله می گذرد

خوش آنکه دختر رز در نقاب عصمت بود
بیا سلیم که حرف دوساله می گذرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.